سفارش تبلیغ
صبا ویژن
   خود رأیی ات، تو را می لغزاند و در مهلکه ها سرنگون می سازد . [امام علی علیه السلام]
 

بسم رب الشهدا

با سلام و عرض تبریک هفته دفاع مقدس ، و دفاع از دین و آیین ، وطن ناموس مقدس است . در یاداشت قبلی دوستی مطلبی را در بخش نظرات نوشته بودند که مجبور شدیم برای چندمین بار متذکر شویم همان طور که حضرت  امام قدّس الله نفسة الزّکیة فرمودند ما فقط دفاع کردیم درمقابل متجاوزین . یاد آنان که با نثار خون پاک خود نعمت زندگی کردن در آرامش را به ما اعطاء نمودند گرامی میداریم . روحشان شاد راهشان پور رهرو باد .

 



خواست ملت ایران :

داشتن فن آوری هسته ای حق ماست

 ضمن محکوم کردن قطعنامه غیر حقوقی و غیر قابل قبول شورای حکام

با امضای این بیانیه اعتراض خود را به این اقدام شورای حکام اعلام میداریم 

برای امضا روی عکس کلیـک کنید

اعتراض به قطعنامه شورای حکام



 

باز امشب

باز امشب یاد لشگرکرده ام

یاد سرداران بی سر کرده ام

باز امشب یاد یاران شهید

پرده بعض گلویم را درید

یاد مردانی زنسل بو تراب

شرمگین از خونشان صد آفتاب

یاد گمنامان تیپ ذولفقار

می کند باز این دلم را بی قرار

یاد مردانی که بی سر بوده اند

با شقایقها برادر بوده اند

یاد غواصان گردان حبیب

سینه سرخان صمیمی و نجیب

یاد سوسنگرد و تیپ نینوا

یاد بهمن شیر و شبهای دعا

یاد شبهایی که معبر می زدیم

در دل شبها منور می زدیم

یاد سرداران عاشورا ، خدا

می برد دل را به سمت کربلا

می برد آنجا که آغاز است و بس

می برد آنجا که پرواز است و بس

می برد اروند و نجوا می کند

در دلم صد حشر بر پا می کند

می برد بی دغد غه بی ادّعا

کو به کو تا سرزمین لا له ها

در جزیره می برد مجنون کند

چون بلم ها باز غرق خون کند

می برد آنجا که پرپر می شویم

تا همانجا که کبوتر می شویم

بُرد و آخر کاردستم داد عشق

بازهم شکستم داد عشق

واژه ها امشب مرا یاری کنید

مانده ام آخر شما کاری کنید

مانده ام با داغ درد و لاله من

مانده ام با زخم چندین ساله من

بارها داغ برادر دیده ام

داغ گل ، داغ صنوبر دیده ام

زخمها از تیرو خنجر دیده ام

دل به دست عافیت نسپرده ام

باز امشب یاد لشگر کرده ام

یاد سرداران بی سر کرده ام

با توأم ای باکری ای هم نبرد

ای برادر ، هم نفس ، همراز درد

بی تو اینجا بوی غربت می دهد

بوی غفلت ، بوی تهمت می دهد

دیگر اینجا منطق باروت نیست

هیچ کس راصحبت از مأووت نیست

با تو بودم ، شادی یم گم نبود

اشک و آه و سوزهایم گم نبود

پیرهن گم کرده ام همرنگ خاک

پیرهن خونی و زخمی چاک چاک

پیرهن زخم زبانم می زنند

بازهم آتش به جانم می  زنند

فاو تا فاو این دلم درشیون است

صد شلمچه درد امشب با من است

عشق زیر آتش خمپاره ماند

ای دریغا ، دل ، دلم بیچاره ماند

با توأم ای درد پیش از من نمیر

درد اینک دست روحم را بگیر

جاده ها دق کرده اند از انتظار

این قرار ما نبود ای تکسوار

 



کلمات کلیدی :
  نوشته شده در  یکشنبه 84 مهر 3ساعت  3:30 عصر  توسط عشاق                نظرات دیگران()
آدرس مستقیم این نوشته


لیست کل یادداشت ها
خیبری ساکته،دود نداره سوز داره
برای دل تنگی خودم
جلوه ای از عبادت امام رضا علیه السلام
کلنا عباسک یا زینب...!
اسلام علیک یا ابوتراب
برای مرغ سحر رسانه ملی، فرزاد جمشیدی
حماسه حضور
جانستان بلوچستان (قسمت نهم)
برگرد(خیبر)
کاش نماز عیدفطر را به امامت مولای غریبمان اقتدا کنیم؟
من و شلوارم...
جانستان بلوچستان (قسمت هشتم)
روح جهاد و اخلاص مرزی نمیشناسد.
جانستان بلوچستان (قسمت هفتم)
عاشق شدیم و عاشق حیران ما شدند
[همه عناوین(201)][عناوین آرشیوشده]